عرة. [ ع ُرْ رَ ] (ع اِ) گر. جرب . (منتهی الارب ). جرب . (اقرب الموارد). || پشک و سرگین گوسفند. (منتهی الارب ). پشکل و سرگین . (از اقرب الموارد). || پلیدی شترمرغ و پرنده و پلیدی مردم . (منتهی الارب ). ذرق و فضله ٔ طائر.(از اقرب الموارد). || پیه کوهان . (منتهی الارب ). شحم و پیه سنام . (از اقرب الموارد). || گناه . (منتهی الارب ). جرم . (اقرب الموارد). || آن که سبب عیب و زشتی قوم باشد. (منتهی الارب ). شخصی که «شَین » و زشتی قوم باشد. (از اقرب الموارد). گویند «فلان عرة أهله »، چنانکه قَذَر را برای مبالغه بکار برند. (از اقرب الموارد). || دختر خردسال . (منتهی الارب ). جاریة. (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.