دوال استخوان با گوشت . || آب صافی . || باران بسیار. (منتهی الارب ). || قطر طناب تنها. (از اقرب الموارد). || باقی مانده ٔ گیاه ترش . (منتهی الارب ). بقایای حمض . (از اقرب الموارد). باقی مانده ٔ شور گیاه . (منتهی الارب ). || گرداگرد ناخن . (اقرب الموارد)(منتهی الارب ). || کِفاف گوش . اطراف گوش . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و من الاذن کفافها. (اقرب الموارد). || پیرامون سرای . || درز محیط سفره . (از اقرب الموارد). || آنچه در شکم است بالای ناف به پهنای شکم . ج ، أعرقة، عُرُق . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || اطراف نهر از نزدیک آن تا منتهای آن . (اقرب الموارد). ج ، عُرق و عُرُق . (منتهی الارب ).
عراق . [ ع ِ ] (ع اِ) کرانه ٔ دریا بدرازا. ج ، عُرق وعُرُق و اعرقه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || درون پر مرغ . (منتهی الارب ). جوف الریش . (اقرب الموارد). || کناره ٔ آب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || درز، دو تا دوخته در زیر توشه دان و مشک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || پوست پاره که بر ملتقای دو چرم در اسفل توشه دان دوزند. دوال که بدان درزهای مشک را فراگیرند.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.