عراض . [ ع ِ ] (ع اِ) داغی یا خطی است پهناور. (از اقرب الموارد). || سرین ستور. (منتهی الارب ). || آهنی است که سم شتر را به وی داغ کنند تا اثر وی شناخته شود. || کرانه . (منتهی الارب ). || نیزه . || ابر با رعد و برق . (مهذب الاسماء). || شکاف . (اقرب الموارد). || عراض الحدیث ، معظم و معتبر آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || بعیر ذوعراض ؛ شترکه با دهن با درخت یا خار معارضه کند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || فرزند که پدر خود نشناسد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ج ، عُرض .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.