عرار. [ ع َ ] (ع اِ) هر چیزی که به سوی چیزی بازگردد. (منتهی الارب ). || زنان که همواره پسر زایند. || گیاه خوشبوی یا آن بهار دشتی است زردرنگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سختی . || بلندی . || مهتری . || اصل چیزی . || زشتی خوی . || قصاص . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هر چیزی که در ازای چیزی کشته شود. || قتل کشنده . (ناظم الاطباء). || قود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِخ ) رودباری است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ع ص ) بچه ای که زود شیر ترک کند. (منتهی الارب ). || (اِ) گلی است که آن را گل گاوچشم و بابونه ٔ گاو گویند و به عربی عین البقر و به یونانی قربانیون خوانند. (برهان ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.