عذق . [ ع ِ ] (ع اِ) خوشه ٔ خرما. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط). || خوشه ٔ انگور یا خوشه ٔ انگورکه باران خورده باشد. (منتهی الارب ). ج ، اعذاق ، عُذوق . || هر شاخ که بر آن شاخهای ریزه باشد. (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط) (منتهی الارب ). || عزت . (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد). || ارجمندی . ج ، عَذق . || (اِخ ) قلعه ای است به مدینه مر بنی امیة زید را. (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.