عذرخواهی . [ ع ُ خوا / خا ] (حامص مرکب ) پوزش طلبیدن . پوزش خواستن . پوزش طلبی . بهانه آوری . پوزش خواهی . طلب عفو کردن :
گرچه موقوف نیست شاهی من
بر مدارا و عذرخواهی من .
حافظ چو پادشاهت گه گاه میبرد نام
رنجش ز بخت منما بازآ به عذرخواهی .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عذرخواهی . [ ع ُ خوا / خا ] (حامص مرکب ) پوزش طلبیدن . پوزش خواستن . پوزش طلبی . بهانه آوری . پوزش خواهی . طلب عفو کردن :
گرچه موقوف نیست شاهی من
بر مدارا و عذرخواهی من .