عدی . [ ع َ دی ی ] (اِخ ) ابن زیدبن حمادبن زید. از تمیم شاعر و از دهاة جاهلی است وی قروی و از مردم حیره بود مردی فصیح بود عربی و فارسی نیکو میدانست در تیراندازی ماهر بود بازی صرلجان که از بازیهای عجمان بود نیک می دانست ، وی اولین کسی است در دیوان کسری به عربی نوشت . کسری وی را از خواص خود گردانید و او را مترجم خود قرار داد. پس از مرگ کسری در عهد پسرش بدان سمت باقی ماند و منزلتی رفیعیافت پسر انوشیروان او را با هدایائی نزد ملک روم فرستاد وی شهریاری شام را بدید و مدتی به دمشق بماند.سپس با هدایای قیصر به مدائن باز گشت و با دخت نعمان بن المنذر ازدواج کرد در اثر سعایت دشمنان به زندان نعمان پدر زن خود بیفتاد. و در همان زندان در حدود سال 35 قبل از هجرت به قتل رسید. (از اعلام زرکلی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.