عدن . [ ع َ ] (ع مص ) اقامت کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (قطرالمحیط). || همیشه بودن به جایی . (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ). || نیرو دادن زمین را به سرگین ؛ عدن الارض . (منتهی الارب ). || تباه کردن درخت را به تبر و مانند آن ؛ عدن الشجر. (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || برکندن سنگ . (قطرالمحیط) (منتهی الارب ). || دراز شدن خرمابن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || همیشگی کردن شتر بر علف و گیاه شور. گوالیدن و لازم گرفتن آن را. (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط) (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.