عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حجاج بن محصن بن جندب المازنی الثعلبی الغطفانی ، مکنی به ابوالاقرع . وی شاعر و از سواران نامبردار دولت اموی است و بر عبدالملک بن مروان خروج کرد و به نجدةبن عامر الحنفی و سپس به عبداﷲبن زبیر پیوست و چون ابن زبیر کشته شد ناشناس نزد عبدالملک رفت و شعر خود بر او خواند. عبدالملک وی را امان داد. شعر او نیک و اخبار او بسیار داشت . وی در حدود سال 90 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.