عباد. [ ع َب ْ با ] (اِخ ) ابن الحصین بن یزیدبن عمرو الحبطی التمیمی ، مکنی به ابوجهضم و در عصر خود از فرسان بنی تمیم بود. وی از جانب ابن زبیر به ریاست شرطه ٔ بصره منصوب گردید و در ایام قتل مختار از همراهان مصعب بود.او از کسانی است که با عبداﷲبن عامر در فتح کابل حضور داشت و فتنه ٔ ابن اشعث را نیز درک کرد و به سال 85 هَ . ق . در کابل به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.