عاتق . [ ت ِ ] (ع ص ) آزاد. (از اقرب الموارد). || می کهنه که مهر از آن برداشته باشند. || خیک فراخ . || دختر نوجوان یا دختر نوبالغ یا زن بی نکاح یا زن جوانی که در خانه ٔ پدر مانده . || (اِ) دوش و جای چادر پوشیدن از دوش . مابین کتف و بن گردن . ج ، عُتُق . || (ص ) کمان کهنه ٔ سرخ رنگ . || (اِ) چوزه ٔ مرغ که قوت گرفته و به پریدن رسیده باشد. || چوزه ٔ سنگخواره . (منتهی الارب ). || بچه کبوتر که هنوز قوت نگرفته باشد. ج ، عواتق . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.