طن ء. [ طِن ْءْ ] (ع اِ) باقی جان . گویند: ترکته بطنئه ؛ ای بقیة روحه (یهمز و لا اصله الهمز). || جای باش . (منتهی الارب ). منزل . (منتخب اللغات ). منزلها. (مهذب الاسماء). || گستردنی . (منتهی الارب ). بساط. (منتخب اللغات ). || خواهش نفس . || زمین سپید. (منتهی الارب ). زمین روشن و سفید. (منتخب اللغات ). || مرغزار. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || پشته ٔ بلند که آب بر آن نرود. || بیماری . || آب مانده ٔ در حوض . (منتهی الارب ). بقیه ٔ آب در حوض . (منتخب اللغات ). || آنچه جهت شکار شیر و دده سازند مانند زیبه که مغاکی است . || خاکستر آتش فشانده . || نافرمانی . || فجور. || جای خشک کردن خرما از سنگ ساخته . || همت و قصد. (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.