طلق .[ طَ ] (ع اِ) آهو. ج ، اطلاق . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || سگ شکاری . || (ص ) ناقه ٔ بر سر خود گذاشته . (منتهی الارب ). شتر غیرمقید.
- طلق الوجه ؛ خندان و گشاده روی . (منتهی الارب ). گشاده روی . (مهذب الاسماء). خوشرو. بشاش .
- طلق الیدین ؛ جوانمرد گشاده دست . (منتهی الارب ). سخی : رجل ٌ طلق الیدین ؛ مردی گشاده دست . (مهذب الاسماء).
- طلق اللسان ؛ تیززبان . (منتهی الارب ).
- فرس طلق الیدالیمنی ؛ اسب که در دست راست آن سپیدی نباشد. خلاف مُحَجّل . (منتهی الارب ).
- فرس طلق (ناقة طلق ) احدی القوائم ؛ اسبی که دست و پای سفید دارد و یکی نه . (مهذب الاسماء).
- لسان طلق ؛ زبان تیز. زبان فصیح . (منتهی الارب ).
- لیل طلق ؛ شب خوش نه گرم و نه سرد. (منتهی الارب ). روز و شب معتدل . (منتخب اللغات ).
- یوم طلق ؛ روز خوش هوا نه گرم و نه سرد. (منتهی الارب ). روزی نه گرم و نه سرد. (مهذب الاسماء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.