طرف . [ طَ رَ ] (اِخ ) واقدی گوید: آبی است نزدیک مرقی پائین نخیل ، در سی وشش میلی مدینه . محمدبن اسحاق گفته است : ناحیه ای است از عراق و در تاریخ غزوات پیغمبر صلی اﷲعلیه و آله و سلم ، ذکر آن آمده است . و طرف القدوم ذکرش در جایگاه خود بگذشت . عرام گفته است برای مسافری که عازم مدینه باشد، بطن نخل و اسود، و طرف را سه کوه احاطه میکند، یکی ظلم است و آن کوهی است بلند و سیاه رنگ که هیچ نوع گیاهی در آن نروید، و دیگری حزم بنی عوال است که هر دو کوه متعلق به قبیله ٔ غطفان میباشد. (یاقوت از سومین کوه نامی نبرده است ). (معجم البلدان ج 6 ص 43). از مدینه تا طرف که در او آب روان است سی وپنج میل ، از او تا بطن نخل که در او آب باران است بیست ودو میل . (نزهةالقلوب چ اروپا ص 170). از قرعا تا واقصه بیست وچهار میل ، در او چاههاست و از جمله ، چاه قرون که سلطان ملکشاه سلجوقی حفر کرده ، پانزده گزدر پانزده گز است ، در عمق چهارصد گز در سنگ کنده اند، و متعشی به طرف است . (نزهةالقلوب چ اروپا ص 166).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.