طحون . [ طَ ] (ع اِ) مقدار سه صد گوسفند. || لشکر گران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لشکر شکننده ٔ همه چیز را. (مهذب الاسماء). الکتیبة العظیمة. (قاموس ). قال الجوهری : تطحن مالقیت ،و هو مجاز. (تاج العروس ). || لشکر. || کارزار. || شتر بسیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || الابل الکثیرة کالطحانة. (قاموس ). و قیل : الطحانة و الطحون الابل اذا کانت رفاقاً و معها اهلها. (تاج العروس ). || در دونسخه ٔ خطی از مهذب الاسماء: الطحون ؛ شتر بسیارشیر.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.