طبعفریب . [ طَ ف َ ] (نف مرکب ) آنچه طبع را بفریبد. آنچه طبع را جلب کند :
تا بدان عشوه های طبعفریب
از من ساده طبع برد شکیب .
میوه های لطیف طبعفریب
از ری انگور و از سپاهان سیب .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبعفریب . [ طَ ف َ ] (نف مرکب ) آنچه طبع را بفریبد. آنچه طبع را جلب کند :
تا بدان عشوه های طبعفریب
از من ساده طبع برد شکیب .