ضمد. [ ض َ ] (ع ص ) تر از درخت و خشک آن ، گویند: شبعت الابل من ضمد الارض ؛ ای من رطبها و یابسها. (منتهی الارب ). تر و خشک درخت . (مهذب الاسماء). خشک و تر. (منتخب اللغات ). || بهترین از گوسفندان و ردی ٔ آنها. (منتهی الارب ). گوسفندان خوب . (منتخب اللغات ). خرد و بزرگ از گوسفند. ج ، اضماد. (مهذب الاسماء). || فربه و لاغر (از اضداد است ). (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || زبون . (منتخب اللغات ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.