ضغبوس . [ ض ُ ] (ع اِ) خیار. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). خیارخرد. (مهذب الاسماء). بادرنگ ریزه . (منتهی الارب ). خیار ترشی . خیار قاشقی . || خربزه ٔ نارسیده را گویند که کالک باشد . (برهان قاطع). سفچه ٔ کوچک . (خلاص ). کنبزه . خرچه . قثاء کوچک و خربزه ٔ نارس است ، و نباتی را نیز نامند که شبیه است به هلیون آنچه بر روی زمین ظاهر است سبز و برگش قاطع باه است و آنچه در زمین است سفید و شیرین و محرک باه است و مأکول و بجهت خوبی طعم ، داخل کشک و ماست کنند و جهت تندی صفرا مفید است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). حُضض . (اختیارات بدیعی ). || خاری است که شتر خورد یا گیاهی است مانا به هلیون . ج ، ضغابیس . (منتهی الارب ). ابوحنیفه گوید: ساق آن بعینها هلیون باشد، آنچه از ساق بیرون خاک است سبز و ترش و آنچه درون خاک است سپید و شیرین است و هر دو جزء مأکول باشد و چون خشک شود بریزد و باد آن را بپراکند. و خیار ریزه را نیز ضغبوس نامند. (ابن البیطار) . ج ، ضغابیس . || شاخ یزبن . (منتهی الارب ). || بچه ٔ روباه . || (ص ) مرد ضعیف و ناتوان . (منتهی الارب ). مرد سست . (مهذب الاسماء). مرد ریزه .(منتخب اللغات ). مردم ضعیف و لاغر. (برهان قاطع). || شتر میانه سال و میانه تن . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.