ضرار. [ ض ِ ] (اِخ ) ابن مرة الشیبانی ، مکنی به ابوسنان . تابعی است . شهاب بن عباد گوید که اصحاب ما گفته اند بکاؤن کوفه چهار تن اند: ضراربن مرة و عبدالملک بن ابجر و محمدبن سوقة و مطرف بن طریف . و ضرار پانزده سال پیش از مرگ گوری در خانه ٔ خویش بکند و پیوسته بدانجا رفتی و ختم قرآن کردی . محاربی گوید: ضراربن مرة و محمدبن سوقه ، چون روز آدینه فرازمی آمد گرد می آمدند و می گریستند. عبداﷲبن الاجلح گوید که ضراربن مرة ما را گفتی : «لاتجیئون جماعة و لکن لیجی ٔ الرجل وحده فانکم اذا اجتمعتم تحدثتم و اذا کان الرجل وحده لم یخل من ان یدرس جزاه اویذکر ربه ». ابوسنان گفت : قال ابلیس اذا استمکنت من ابن آدم ثلاثاً اصبت منه حاجتی ، اذا نسی ذنوبه و استکثر عمله و اعجب برأیه . مصنف گوید ضرار از سعیدبن جبیر و دیگران اسناد کردی . (صفةالصفوة ج 3 ص 64 و 65).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.