ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن عثمان بن الضحاک بن عثمان بن عبداﷲ الاسدی الحزامی المدنی القرشی . علامه ٔ قریش در مدینه به اخبار عرب و ایام و اشعار ایشان و از بزرگترین اصحاب مالک . چون رشید عباسی عبداﷲبن مصعب را ولایت یمن داد، وی ضحاک را خلیفه ٔ خویش کرد و ضحاک سالی بدانجا ببود و در بازگشت از یمن بمکه درگذشت (180 هَ . ق .). صاحب الموشح آرد: حدثنی ابوسلمة موهوب بن رشید الکلابی انه سمع الضحاک بن عثمان الحزامی یقول من اغزل ابیات قالتها العرب ابیات حسان بن یسار التغلبی حین یقول :
اجدّک ان دارُ الرباب تباعدت
او انْبت ّ حبل ٌ ان ّ قلبک طائر
امت ْ ذکرهاو اجعل قدیم َ وصالها
و عشرتها کبعض من لاتعاشر
وهبها کشی ٔ قدمضی او کنازح
به الدار او من غیبته المقابر
فقد ضل ّ الا ان تفضّی حاجةً
ببرق حفیر دمعک المتبادر.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.