ضبح . [ ض َ ] (ع مص ) ضُباح . برآوردن و شنوانیدن اسبان آواز انفاس خود را در دویدن . || پویه دویدن اسپان . (منتهی الارب ). || از حال بگردانیدن آتش و آفتاب چیزی را. (تاج المصادر) (زوزنی ). گردانیدن آتش و آفتاب گونه ٔ چیزی را اندک نه بغایت . (منتخب اللغات ). پرهودن : ضبحت النار الشی َٔ؛ اندک برگردانید آتش گونه ٔ چیزی راو بسوخت . (منتهی الارب ). || بانگ کردن روباه . (تاج المصادر): ضَبح الثعلب ؛ بانگ کرد روباه . || ضَبحه ؛ خصومت کرد او را. (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.