صیقل خوردن . [ ص َ / ص ِ ق َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) جلا یافتن . زدوده شدن . روشن شدن :
صیقل رخ تو تا ز می ناب میخورد
آیینه پیچ و تاب چوگرداب میخورد.
گر نخورد دیده ٔ اهل نظر
صیقل حیرت ز تماشا چه حظ.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صیقل خوردن . [ ص َ / ص ِ ق َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) جلا یافتن . زدوده شدن . روشن شدن :
صیقل رخ تو تا ز می ناب میخورد
آیینه پیچ و تاب چوگرداب میخورد.