صک . [ ص َک ک ] (ع اِ) چک . ج ، اصک . صکوک . صکاک . (منتهی الارب ). نامه . قباله . (غیاث اللغات ) (زمخشری ). چک . (دهار).
- لیلة صک ؛ شب برات یعنی شب نیمه ٔ شعبان . (مهذب الاسماء).
|| (مص ) سخت زدن چیزی را و کوفتن . (منتهی الارب ). کوفتن و زدن . (غیاث اللغات ). زدن . (تاج المصادر بیهقی ). جنگ کردن و کوفتن . (مصادر زوزنی ). زدن . کوفتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || فراز کردن در را. (منتهی الارب ). صککت الباب ؛ ای اطبقته . (تاج المصادر بیهقی ). || نبشتن چک را. (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.