صمعاء. [ ص َ ] (ع ص ) تأنیث اَصمَع. خردگوش . (منتهی الارب ). || شاة صمعاء؛ گوسپندی که گوش او با گوش آهو ماند. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). رجوع به اصمع شود. || (اِ) گوش خرد و لطیف منضم بسر و کرانه ٔ گردن . (منتهی الارب ). || گیاه گوالیده تازه گرد و فراهم آمده باریک یا گیاه بهمی گوالیده پیش از شکفت غنچه ٔ آن . (منتهی الارب ). المدملک المدقق من النبات او البهمی اذ ارتفعت قبل ان تنفقاً. (قطر المحیط). گیاه قوی شده . (مهذب الاسماء). || هر غلاف میوه فراهم آمده که هنوز شکفته نشده باشد. ج ، صُمع. (منتهی الارب ). کل برعومة مجتمعة لم تنفتح بعد. ج ، صُمع. (قطر المحیط).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.