صمان . [ ص َم ْ ما ] (اِخ ) زمین درشتی است دون جبل : ابومنصور گوید: زمینی است که در آن غلظت و ارتفاعی است و قاعده های فراخ دارد و زمینهای هموار و در آن سدر و گیاه می روید و چون فراخ سال بود همه عرب آنرا چراگاه سازد و صمان در روزگار قدیم بنی حنظله را بوده است و حزن بنی یربوع را و دهناء هر دو را و جز ابومنصور گوید:صمان کوهی است سرخ به زمین تمیم ... و گویند صمان نزدیک رمل عالج است و بین آن و بصره نه روز راه بود. وابوزیاد گفته است : صمان شهری است از بلاد تمیم و ذوالرمة مکانی از آنرا صمانة نامیده . (معجم البلدان ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.