صرعی . [ ص َ ] (ص نسبی ) کسی که مرض صرع دارد. کسی که او را مرض صرع باشد. (غیاث ) (آنندراج ) :
بیهش نیم و چو بیهشان باشم
صرعی نیم وبصرعیان مانم .
شیفتم چون خری که جو بیند
یا چو صرعی که ماه نو بیند.
برگ شاخ دگر چو آب حیات
صرعیان را دهد ز صرع نجات .