صرب . [ ص َ ] (ع اِ) صمغ سرخ . (مهذب الاسماء). صمغ. || رنگ سرخ صمغ درخت طلح . (منتهی الارب ). || شیرهای ترش . || شیر که در مشک نگاه دارند. شیر دوشیده برشیر خفته ٔ ترش . (منتهی الارب ). شیر که در مشک کرده توشه سازند آن را. (منتهی الارب ). || (مص ) شیر بر هم دوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || جمع کردن شیر در مشک تا ترش شود. || بول بازداشتن . نگاه داشتن بول . || بستن شکم کودک از روان شدن تا فربه شود. باز داشتن بول را و بندکردن بقابضات تا فربه شود. (منتهی الارب ). || گیاه خوش و برگزیده آوردن زمین . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.