صدیع. [ ص َ ] (ع اِ) شیر دوشیده ٔ سرد شده که پوست تنک مانند بر روی آن سرشیر بسته باشد. (از منتهی الارب ). اللبن الحلیب وضعته فبرد فعلته الدوایه . (قطر المحیط). || بز کوهی جوان . || مرد میانه خلقت . || جامه که زیر زره پوشند. || نیمه ٔ از هر چیز شکافته بدو نیم . || گله ٔ شتر. || رمه ٔ گوسفند. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || بامداد. (منتهی الارب ). روشنائی صبح .(مهذب الاسماء). سپیده دم . (دهار). || پیوند نو در خانه ٔ (ظَ : جامه ٔ) کهنه . (منتهی الارب ). رقعة جدید فی ثوب خلق . (قطر المحیط). || هر نیمه از جامه یا چیزی دیگر دو پاره شده . (منتهی الارب ). کل نصف من ثوب او شی ٔ یُشق نصفین . (قطر المحیط).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.