صدر قزوینی . [ص َ رِ ق َ ] (اِخ ) میرزا محمدحسین بن میرزا فضل اﷲ. هدایت در مجمعالفصحا آرد که پدر او معلم شاهزاده نایب السلطنه و خود وی روزگاری نزد او معزز و مکرم میزیست .در آن اوقات مأموریت فارس یافت و فرمانفرمای آن ایالت حسینعلی میزرا از وی احترامی شایان کرد و نویسد که من (هدایت ) در آن اوان بدو اخلاصی حاصل کردم . وی بعهد محمدشاه در دیوانخانه ٔ عدالت صدر دیوان بود سپس از جانب ناصرالدین شاه بسفارت دولت روسیه مأموریت یافت . پس از مراجعت صدر وظایف و مستمریات ممالک محروسه گشت و کنون دو سال است که متولی باشی حضرت علی بن موسی الرضا است ، و در کمال و فضل معروف و مشهور میباشد.گاهی بنظم قصیده و غزل پرداخته که از آنجمله است :
بی تاب شود خاطر از آن سنبل پرتاب
بی خواب بود دیده از آن نرگس پرخواب
قصاب بود چشم تو در کشتن عشاق
مژگان دراز تو بود خنجر قصاب
عناب لبت قوت دل و قوت جانست
در حسرت آن دلشده برگونه ٔ عناب
بیمارصفت رفته قرار دل فرار
تا دیده ام آن جسم بلورین چو سیماب .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.