صتم . [ ص َ ] (ع ص ) سخت . (مهذب الاسماء). درشت سخت . یقال : رجل ٌ صتم وعبد صتم و جمل صتم و حجر صتم و غیر ذلک . ج ، صُتم . (منتهی الارب ). || کمال چیزی و تمامی آن . یقال : الف ٌ صتم ، بالتسکین ؛ او هو الاکثر یعنی هزار تام .و اموال صتم ، بالضم ؛ ای کامل . (منتهی الارب ). یقال : عبد صتم . و الف صتم ؛ هزاری تمام . (مهذب الاسماء). || (اِ) مرد بالغ بنهایت سن کهولت رسیده . (منتهی الارب ). || حروف صتم ؛ عبارت است از همه ٔ حروف غیر از این شش حرف «ب رف ل م ن ». (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.