صباح . [ ص َ ] (اِخ ) ابن خاقان اهتمی یا منقری . وی ندیم مصعب زبیر و از مشایخ مروءة و علم و ادب بود و فرزدق و جریر را بر اخطل ترجیح میداد. (التاج ذیل ص 110 از اغانی ). و در عیون الاخبار آمده است که عبدالرحمان بن ابی عبدالرحمان بن عایشة در وصف گند زیر بغل خود و نکوهش صباح سروده است :
من یکن ابطه کآباط ذاالخلَ
ق فابطای فی عدالفقاح
لی ابطان یرمیان جلیسی
بشبیه السلاح او بالسلاح
فکانی من نتن هذا و هذا
جالس بین مصعب و صباح .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.