صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن احمدبن صالح بن عبداﷲبن قیس بن هذیل بن یزیدبن عباس بن احنف بن قیس ، مکنی به ابی الفضل تمیمی همدانی . خطیب گوید وی به بغداد حدیث گفت . از عبدالرحمان بن ابی حاتم رازی و محمدبن قارن رازی و حسن بن علی مکتب و ابراهیم بن عمروس و قاسم بن بندارهمدانی و عبدالرحمان بن حمدان همدانی و محمدبن حمدان بن سفیان طرائفی قزوینی و سلیمان بن داود و علی بن ابراهیم بن سلمه ٔ قزوینی و عمربن احمدبن علی مروزی و محمدبن علی بن حسین صیدلانی و جز آنان روایت کند و از وی فرج بن علی بزاز و علی بن طلحه ٔ مقرری روایت آرند و علی گفت : صالح بسال 370 هَ . ق . به بغداد آمد. او راست : کتاب «طبقات الهمدانیین » و دو کتاب در سنن تحدیث . (تاریخ بغداد ج 9 ص 331). زرکلی در الاعلام آرد که صالح بسال 384 هَ . ق . / 994 م . پس از عمری دراز درگذشت . از وی تصانیفی بمانده است . (الاعلام زرکلی ص 424).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.