شیحة. [ ح َ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای حلب و عده ای از بزرگان بدان منسوبند ازجمله عبدالمحسن الشیحی معروف به ابن شهدانک . (از معجم البلدان ). دهی است بحلب ، از آن ده است : یوسف بن اسباط و عبدالمحسن بن اسباط و عبدالمحسن بن محمد تاجر محدث و مولای او بدر و پسرش محمدبن بدر و احمدبن سعیدبن حسن و احمدبن محمدبن سهل شیحیان که محدثانند. (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.