شیحان . [ ش َ ] (ع ص ) صاحب رشک و غیور. (منتهی الارب ). مرد غیور بسبب حذر بر ناموس خود. (از اقرب الموارد). || مرد برحذر و بیمناک .(منتهی الارب ). || اسب سخت نفس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دراز از هر چیز.(منتهی الارب ). طویل . (از اقرب الموارد). || آنکه در دویدن نرمی کند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرد جد. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.