شکرده . [ ش َ ک َ دَ / دِ ] (ص ) مردم جلد و چابک . (برهان ) (آنندراج ). جلد و چابک . (ناظم الاطباء). || دارای جد و جهد در کارها. (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ). || آماده .
- شکرده شدن ؛ مهیا شدن . ساخته شدن . (مجمل اللغة). تشمر. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (مجمل اللغة). انشمار. (مجمل اللغة). کماشَت . (تاج المصادر بیهقی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.