شکرباری . [ ش َ ک َ ] (حامص مرکب ) باریدن شکر. افشاندن شکر. || شیرین حرکاتی :
آمدند از ره شکرباری
کرده زیر قصب کله داری .
|| کنایه از سخن شیرین گفتن . شیرین سخنی . شیرین گفتاری :
خدای را که تواند گزارد شکر و سپاس
یکی منم که به شکرش کنم شکرباری .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکرباری . [ ش َ ک َ ] (حامص مرکب ) باریدن شکر. افشاندن شکر. || شیرین حرکاتی :
آمدند از ره شکرباری
کرده زیر قصب کله داری .