شکاوند. [ ش َ وَ ] (اِخ ) شکاوندکوه ، نام کوهی است که آنرا اشکاوند نیز خوانند. (از فرهنگ جهانگیری ). نام کوهی . (ناظم الاطباء) :
نشیمن گرفت از شکاوندکوه
همی دارد از رنج گیتی ستوه .
به راه شکاوند چون باد تفت
شب قیرگون روی بنهاد و رفت .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکاوند. [ ش َ وَ ] (اِخ ) شکاوندکوه ، نام کوهی است که آنرا اشکاوند نیز خوانند. (از فرهنگ جهانگیری ). نام کوهی . (ناظم الاطباء) :
نشیمن گرفت از شکاوندکوه
همی دارد از رنج گیتی ستوه .