شول . [ ش َ ] (ع مص ) شَوَلان .برداشتن شتر ماده دُم را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). برداشتن ستور و اشتر دنبال را. برداشته شدن دنبال . (تاج المصادر بیهقی ). ورداشتن شتر دنبال را. (المصادر زوزنی ). || بلند و دروا شدن دُم (لازم است و متعدی ). (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).و گاه برای بلند شدن غیر از دُم بکار رود. (از اقرب الموارد). || برداشتن سنگ را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سبک شدن و آرام گرفتن بعد خشم . (از منتهی الارب ). شالَت ْ نعامة فلان ؛ سبک شد و خشمگین گردید و سپس ساکت شد. (از اقرب الموارد). || مردن : شالت نعامته . (منتهی الارب ). شالَت ْ نَعامَتُه ُ؛ برداشته شد قدم و نشان او؛ یعنی بمرد. (یادداشت مؤلف ). || رفتن قوم و خالی شدن جای ایشان یا پراکنده شدن و مختلف شدن سخن ایشان یا رفتن عزت و غلبه ٔ قوم . (منتهی الارب ). || برآمدن پله ٔ ترازو. (منتهی الارب ). برآمدن یکی از دو کفه ٔ ترازو. (از اقرب الموارد). از جای برآمدن یک کفه ٔ ترازو. (تاج المصادر بیهقی ). || برداشتن سبو را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.