شهی . [ ش َ هی ی ] (ع ص ) مرد خواهان و آزمند. (منتهی الارب ). شهوان . یقال : رجل شهی ؛ ای شهوان . (اقرب الموارد). رجوع به شهوان شود. || لذیذ. (از اقرب الموارد): شی ٔ شهی ؛ چیز لذیذ. (از اقرب الموارد).
- شی ٔ غری شهی ؛ چیزی که چشم به دیدن وی مشتاق است . (ناظم الاطباء).
|| مرغوب . (منتهی الارب ). مشتهی . (اقرب الموارد).
- طعام شهی ؛ طعام مرغوب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.