شهباء. [ ش َ ] (ع ص ) مؤنث اَشْهَب . (غیاث اللغات ). سپیدی به سیاهی آمیخته . (منتهی الارب ). معز شهباء؛ بز سپیدی به سیاهی آمیخته . (ناظم الاطباء). || کتیبة شهباء؛ لشکر گران سلاح . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن لشکر که از بسیاری سلاح سفید نماید. (مهذب الاسماء). || غُرّة شهباء؛ اسب که در پیشانی آن موی مخالف سپیدی باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سپیدی پیشانی اسب که در وی چندین موی سیاه و یا رنگ دیگر باشد. (ناظم الاطباء). || بَغْلة شهباء؛ استر سفید. (یادداشت مؤلف ). || سنة شهباء؛ سال قحط که سبزی و باران نداشته باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سال تنگ . (مهذب الاسماء) (از دهار). || لیلة شهباء؛ شب با باد سرد. (منتهی الارب ). و رجوع به اشهب شود. || (اِخ ) نام اسب قَتّال بَجَلی . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.