شنشنة. [ ش ِش ِ ن َ ] (ع اِ) گوشت . (منتهی الارب ). مضغه یا قطعه از گوشت . (از اقرب الموارد). || پاره از هرچیزی . (منتهی الارب ). || هجیر. شیمة. دَیْدَن . دأب . خوی . عادت . (یادداشت مؤلف ). خو و طبیعت .(منتهی الارب ). خلق . طبیعت . عادت . ج ، شَناشِن . (از اقرب الموارد). خوی . (نصاب ). خو و طبیعت و عادت لیکن استعمال این لفظ بمعنی خوی بد است . (غیاث اللغات ).
- امثال :
شنشنةاعرفها من اخزم ؛ مصراعی از چند بیت منسوب به ابواخزم جد حاتم طائی است و مثل است ، نظیر «عاقبت گرگ زاده گرگ شود». (یادداشت مؤلف ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.