شمل . [ ش َ ] (ع مص ) رسیدن کار به همه و فراگرفتن ایشان را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). فراگرفتن . (برهان ) (غیاث ) (فرهنگ جهانگیری ). || به چپ رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به چپ گرفتن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || تغییر کردن باد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آرمیدن با زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || برچیدن از خرما آنچه بر درخت بود. || در باد سرد نهادن می را تا سرد شود. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || در غلاف گرفتن پستان گوسپند را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پستان گوسفند در غلاف نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). || شمال ساختن برای گوسفند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شمال شود. || شمال بستن بر خوشه ٔ خرمابن . (ناظم الاطباء). خوشه ٔ خرما در غلاف نهادن . (از اقرب الموارد). || پوشانیدن چیزی را (ناظم الاطباء). به چادر پوشیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.