شمردل . [ ش َ م َ دَ ] (ع ص ) جوان سبک و شتاب رو از شتر و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). چست . شتر نیکو و تیزرو. (دهار). چست . نیک رفتار. (مقدمه ٔ لغت میر سیدشریف جرجانی ص 3). || نیکوخلقت . خوب سیرت . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اشتری نیکوخلق و دراز. (مهذب الاسماء). شمردلة. || مرد جوان باقوت . (دهار). جوان قوی از هرچه باشد. (مقدمه ٔ لغت میرسیدشریف جرجانی ص 3). || دراز. (از اقرب الموارد). شمردلی .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.