شمراخ . [ ش ِ ] (ع اِ) سرشاخه ٔ خرمابن که بر آن غوره باشد. || خوشه ٔ انگور. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). شاخ انگور.(دهار). || سرکوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). || سر ابر و اعلای آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || سپیدی پیشانی اسب که تا بتفوز نرسد. ج ، شَماریخ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آن سفیدی که بر روی اسب بود اما به لب نرسیده . (مهذب الاسماء). || فرس ذوشمراخ ؛ اسبی که بر پیشانی او شمراخ باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.