شفیر. [ ش َ ] (ع اِ) کرانه ٔ نیام چشم که بر روی مژه روید. || کرانه ٔ هر چیزی : محمد (ص ) و علی بر شفیر دوزخ باشند و ابوبکر و عمر و اتباع ایشان را در دوزخ می اندازند. (کتاب النقض ص 292). و رجوع به شفر شود. || کرانه ٔ لب شتر. || کرانه ٔ وادی از جانب بالایین . ج ، اشفار. (منتهی الارب )(از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || لب چاه . (مهذب الاسماء). لب حوض . (دهار).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.