شظی . [ ش َ ظا ] (ع مص ) لنگیدن اسب ازغیژیدن استخوان شظای آن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || منتفخ شدن مرده و دروا شدن هر دو دست و پای آن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دروا شدن هردو دست و پای مرده . (منتهی الارب ). رجوع به شَطی ̍ شود. || انشقاق عصب و پی . (ناظم الاطباء). کفتن پی . (منتهی الارب ). انشقاق عصب . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.