شطل . [ ش َ طَ ] (معرب ،اِ) معرب شتل . چون جماعتی قمار بازند و کسی که در میان ایشان خالی نشسته باشد پس قماربازانی که از حریف خود نقد ستانند چیزی به آن مرد که خالی نشسته است می دهند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به شتل شود.
- شطل بر ؛ که شتل برد. گیرنده ٔ شتل : دست تطاول میراث خواران و شطل بران از آن کوتاه گرداند. (تذکره ٔ دولتشاه ترجمه ٔ امیر علیشیر).
بهوش باش که گردون شطل بر است و دغا
سپهر شعبده افزا حریف بس طرار.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.