شصر. [ ش َ ] (ع مص ) دورادور دوختن . (منتهی الارب ) (از المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). دورادور دوختن جامه را و بخیه های گشاد زدن در آن . (از ناظم الاطباء). || زدن گاو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شاخ زدن گاو. (از اقرب الموارد). || نیزه زدن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || برجستن بسوی کسی . (ناظم الاطباء)(منتهی الارب ). || خلیدن خار در بدن کسی . || دوختن کنارهای شرم ماده شتر را به میله های خرد وقتی که زهدان آن پس از ولادت بیرون آمده باشد. || چوب شصار در بینی ماده شتر در آوردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.