شصب . [ ش َ ] (ع مص ) کندن پوست گوسپند را و اورود کردن آن را جهت بریان کردن . (ناظم الاطباء). پاکیزه کردن موی بره و بزغاله جهت بریان کردن و پوست باز کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خشک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سخت شدن زندگانی کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دشوار شدن کار. (منتهی الارب ). || بسیار شدن گشنی ماده شتر و باردار نگردیدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.