شرم . [ ش َ ] (ع اِ) لجه ٔ دریا. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پاره ای از دریا. (مهذب الاسماء). || گیاه بسیار انبوه و بالیده که سر آن خورده شود.(از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نام درختی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). درختی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.